محبوب شدن. عزیز شدن. مورد علاقه واقع گشتن: به بانگ خوش گرامی شد سوی مردم هزارآوا وز آن خوار است زاغ ایدون که خوش و خوب نسراید. ناصرخسرو. تاک رز از انگور شد گرامی وزبی هنری ماند بید رسوا. ناصرخسرو
محبوب شدن. عزیز شدن. مورد علاقه واقع گشتن: به بانگ خوش گرامی شد سوی مردم هزارآوا وز آن خوار است زاغ ایدون که خوش و خوب نسراید. ناصرخسرو. تاک رز از انگور شد گرامی وزبی هنری ماند بید رسوا. ناصرخسرو
گرانپایه. عالی قدر. باوقار. متین. (آنندراج) : گران قدران نیامیزند صائب با سبک مغزان به برگ کاه کی آهن ربا مایل تواند شد. صائب (از آنندراج). ، بسیار. افزون. پربها. قیمتی: چه صلتهای گران قدر ستانند فزون یکهزار و دوهزار و سه هزار و ده هزار. فرخی
گرانپایه. عالی قدر. باوقار. متین. (آنندراج) : گران قدران نیامیزند صائب با سبک مغزان به برگ کاه کی آهن ربا مایل تواند شد. صائب (از آنندراج). ، بسیار. افزون. پربها. قیمتی: چه صلتهای گران قدر ستانند فزون یکهزار و دوهزار و سه هزار و ده هزار. فرخی