جدول جو
جدول جو

معنی گرامی قدر - جستجوی لغت در جدول جو

گرامی قدر
بزرگ قدر، بلندپایه، ارجمند
تصویری از گرامی قدر
تصویر گرامی قدر
فرهنگ فارسی عمید
گرامی قدر
(گِ قَ)
ارجمند. بزرگوار. معزز. محترم
لغت نامه دهخدا
گرامی قدر
بزرگ عالی قدر بلند پایه ارجمند
تصویری از گرامی قدر
تصویر گرامی قدر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گرامی شدن
تصویر گرامی شدن
عزیز شدن، ارجمند شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گران قدر
تصویر گران قدر
عالی قدر، گران پایه، ارجمند
فرهنگ فارسی عمید
(زَ کَ دَ)
محبوب شدن. عزیز شدن. مورد علاقه واقع گشتن:
به بانگ خوش گرامی شد سوی مردم هزارآوا
وز آن خوار است زاغ ایدون که خوش و خوب نسراید.
ناصرخسرو.
تاک رز از انگور شد گرامی
وزبی هنری ماند بید رسوا.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(گِ قَ)
گرانپایه. عالی قدر. باوقار. متین. (آنندراج) :
گران قدران نیامیزند صائب با سبک مغزان
به برگ کاه کی آهن ربا مایل تواند شد.
صائب (از آنندراج).
، بسیار. افزون. پربها. قیمتی:
چه صلتهای گران قدر ستانند فزون
یکهزار و دوهزار و سه هزار و ده هزار.
فرخی
لغت نامه دهخدا
عزیز شدن محبوب گشتن: ببانگ خوش گرامی شد سوی مردم هزار آوا وزان خواراست زاغ ایدون که خوش و خوب نسراید. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
گرانپایه ارجمند گران پایه عالی قدر ارجمند: گران قدران نیامیزند صائب با سبک مغزان ببرگ کاه کی آهن ربا مایل تواند شد ک (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران قدر
تصویر گران قدر
((~. قَ))
گران پایه، ارجمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرامی تر
تصویر گرامی تر
اکرم
فرهنگ واژه فارسی سره